![]() |
3 کامران پلنگ 4 |
![]() |
امشب سعی کردم درباره یه قول بنویسم قولی که میلیونها نفر تو ایرانمون دارن ازش رنج می برن اگه نوشته هام یه کم بی سرو ته هست یا ادبیات درستی نداره ببخشید.
من یه معتادم
من یه معتادم
همه هستی و جوونی مو به باد دادم
ندارم آبرویی پیش دوست و آشنا
غم دنیا مال من , مرد بی اقبالم من
رفقا آی رفقا منو آیینه عبرت بکنید
گوش کنید به حرف من عزت و غیرت بکنید
رفیق بد منو بیچارم کرد
توی هر خرابه آوارم کرد
...
ویژگی های معتاد:
نگاه های بی معنی به اطراف , به زن , بچه , به ناموس , به همه چی
در حسرت , در حسرت گذشته(منم یه روزی روزگاری داشتم جوون بودم عشقی و حالی داشتم ...)
تجارت با تریلی توی کله داغی و وای به حال وقت خماری
پر حرف
ووو
با دیدن فیلم گوزن ها خیلی چیز ها دستگیرم شد ولی نمیتونم به تحریر در بیارم فقط می دونم که کل فیلم رو می شه تو چند تا دیالوگ خلاصه کرد:
قدرت می خواست سید رو به یاد گذشته بندازه
قدرت(فلامرز قریبیان):سید , زیر علم سیزده تیغ برو , کجاست او چاقوی دسته سفیدِ , خوش دستِ , کار زنجونت
سید سعی میکرد کار هاشو توجیح کنه
سید:خلاف , خلافه
وقتی سید غیرتی شده بود و از حالو روزش به ستوه اومده بود
سید(بهروز وثوقی):فکر می کنی با زندگیم حال میکنم,گور پدر ناشگی بعد التماس
آخر فیلم سید کم کم احساس کرد که هست
سید:نمردیم و گلوله ام خوردیم
به امید این که سر هیچ مردی جلو نامرد پایین نیفته
به امید اینکه هیچ دختر و زنی بی تکیه گاه نشه
به امید اینکه هیچ بچه و ناموسی از مرد خودش خجالت نکشه
یعنی میشه؟